مقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
گزارنده: عزیز آریانفر گزارنده: عزیز آریانفر

پروفیسور داکتر غوزِل محی الدین ووا[1]

 

 

فرهنگ دوره کوشانی کیرپاند در تاریخ فرهنگ مردم تاجیک نقش مهمی در حفظ و نگهداری  سنت های باستانی و فرهنگی و شکلگیری سیمای تمدن های آسیای میانه و آسیای شرقی در دوره های بعدی بازی نموده است.

 

در هنر کوشانی، ویژگی های دیرین ترین آداب و رسوم بومی تبارز یافته و همراه با آن ها، تعامل طیف گسترده یی از فرهنگ های گروه های گوناگون تباری آسیای میانه، درهم آمیزی آن ها با سنت های باستانی بومی و شالوده های آفرینشی نوآوری ها بازتاب یافته است. در این فرایند، نقش تمدن آفرینی امپراتوری کیرپاند که دوره کوشانی مرحله مهم تاریخ فرهنگ آن به شمار می رود، عظیم است.

 

در منابع، گاهشمار یا تقویم (کرونولوژی) تشکل کشور کیرپاند، یاد نشده است. منابع چینی زمان شکلگیری کیرپاند را نیمه دوم سده یکم، اوایل سده دوم می دانند.[2] هرچند، شواهد مکتوب دال بر بنیادگذاری آن در دست نیست، اما برخی از داده های غیر مستقیم وجود دارد. روشن است که شهریار کیرپاند- ویو شاه (Vyushah)، تون شوی (Tunsho) مقدس بودایی را در عصر سپه سالار چینی بان چائو (32-102 میلادی) آورد که در باره آن اطلاعاتی در پیوند با پویایی هایش در نواحی کاشغر حفظ شده است.

 

شیرین قربان می نویسد که زمان پویایی های تون شو در کیرپاند، با دوره کنیشکا- شاه کوشانی همخوانی دارد.[3]  

 

 تاریخ پادشاهی کنیشکا، زمان درازی در علم یک موضوع بحث انگیز بود. دانشمندان چینی زمان فرمانروایی او را نیمه دوم سده یکم میلادی می پندارند. کشف شگفتی برانگیز کتیبه (سنگنبشته) کنیشکا (فرمان نامه او) در روستای رباطک (استان بغلان، در شمال افغانستان) به زبان باختری، بر قدامت پادشاهی کیرپاند روشنایی می افگند.

 

دوره فرمانروایی کنیشکا، در پرتو این کشف تازه، بر پایه مطالعات د. کیرب (Cribb)- دانشمند انگلیسی، میان سال های (100- 126 یا 120-146 میلادی)[4] را در بر می گیرد.[5] پژوهش های دانشمند شناخته شده تاجیک- داوودی، منابع سکه شناسی، همراه با داده های مکتوب نیز یافته های این دانشمند انگلیسی را تایید می نمایند. داوودی می پندارد که کنیشکا بین سال های 105 - 128 میلادی فرمانروایی می کرده است.[6]

 

به پنداشت پژوهندگان چینی، نام این دولت در منابع چینی، کیرپانتو («Kirpantu»)  بوده است و در منابع خاوری ایرانی–کیرپاند که به باور دانشمندان چینی، از پیوند دو کلمه ایرانی قدیم ساخته شده است: «کیر» - کوه، و «پاند»- راه یعنی راه کوهی یا راه کوهستانی یعنی نام کشور، کشور راه کوهستانی [(کتلی، گریوه یی)-گ.] بوده است،[7] که شاید نشان دهنده اهمیت آن بر سر راه «جاده ابریشم» بوده باشد. افزون بر این، پژوهندگان اویغوری در آثار خود، با تکیه به منابع قدیمی چینی نام دولت «کیرپانیا» را  به کار می گیرند.

 

ما در این نبشته، «کیرپاند»- را چونان پذیرفته شده ترین و رایج ترین نام به کار می بندیم. شاید توضیح اتیمولوژی (ریشه شناسی) کلمه کیرپاند و کیرپانا را منابع نو بدهند.

 

در برخی از استان های شمال هند، که زمانی شامل دولت کیرپاند می گردیده اند، کنون به اندازه کافی بازمانده های فزونشمار از آثار فرهنگ کهن دیده می شود، که می توانند به بازسازی سنت های منسوخ فرهنگ باستانی آسیای میانه یاری رسانند.

 

پاره های دولت کیرپاند، که زمانی شاهنشاهی توانمندی به شمار بود، چنین بر می آید که کنون در ناحیه «کیرپان» استان جاموی هند برجا مانده است. کلمه «کیرپان» (Kirpan) در زبان هند و آریایی به معنای «خنجر» است. خنجری که سیک های پنجابی آن را به کمر خود می آویزند. زبان پنجابی، به زیرگروه زیان های «هند و آریایی»- گروه زبان های «هند و ایرانی»- خاندان زبان های «هند و اروپایی» وابسته شمرده می شود.

 

 بیشتر، در همه آثار هنری، همه مردان کیرپاندی با یک ممیزه بارز نمایش داده شده اند- با خنجری آهیخته آویخته در کمر شبانان. شایان یادآوری است که «کیرپ- آنیا» شاید به زبان پنجابی معنای «سرزمین مردان خنجر به دست» یا «خنجر دار» را برساند. چون کلمه آنیا به معنای خانه [(میهن)] است.

 

 نقش سترگ و تمدن سازی را کیرپاند، با پیونددهی پاره های گستره پهناوری که در آن دارندگان فرهنگ های گوناگون می زیستند، در زیر چتر یک نهاد دولتی واحد، بازی نمود. برترین دستاورد کیرپاند را می توان شکلگیری تمدن خودزیستای آن ارزیابی کرد. در این برهه، دو مرکز فرهنگی، اقتصادی و سیاسی- باختر (باکتریا) و شمال غربی هند، که برای توسعه ارثیه فرهنگی تمدن های عصر برنز به پیمانه برابری مساعد بودند، در تراز بالای شکوهندگی و شگوفایی به سر می بردند.

 

همین گونه، نقش شاهنشاهی کیرپاند در رسانایی و پخش ارزش های تمدن های قاره آسیا مهم بود. کاروان های بی شماری از چین هانی (یعنی دولت هان Han) از راه سرزمین کیرپاند به سوی سواحل رم مدیترانه یی و مستعمرات عهد عتیق پیرامون دریای سیاه، رهسپار می گردیدند و از سواحل شمال آفریقایی رم در مسیر راه دریایی به طور منظم کشتی ها به سوی دروازه های دریایی کیرپاند به غرب ره می پیمودند.

 

موقعیت جغرافیایی مهم استراتیژیک کیرپاند، نقش مهمی در انتقال ارزش های علمی و دستاوردهای هنری و توسعه شهرسازی و در مبادله دانش معنوی شرق و غرب بازی می نمود.

 

همانا میراث تمدنی دولت کیرپاند، شالوده رستاخیز فرهنگ آسیای میانه یی دوره سامانیان را پی ریخته بود. توسعه فرهنگی در دولت کیرپاند در چهارچوب ساختار عظیم دولتی صورت می گرفت  که سرزمین های وسیعی از تاجیکستان، افغانستان و ازبیکستان امروزی و بخش هایی از هند و پاکستان کنونی را در بر می گرفت.

 

ریختیابی امپراتوری کیرپاند، تشکل چهار امپراتوری دوران قدیم در گستره اورآسیا- رم، پارت (اشکانی)، (سپس ساسانی)، هان (خان) چینی و کیرپاندی را پایان بخشید. درست در دوره همین چهار امپراتوری، جاده بزرگ ابریشم کشیده شد، که در مسیر آن، گفتگوی پرشور تمدن ها روان بود.

 

جاده بزرگ ابریشم، گستره پر از پویایی و آگنده از ره آوردهای تمدنی بود، که در آن  گفت و گوهای پرشور و زنده روان بود. این گستره، جایی بود که در آن در دوران باستان و سده های میانه، ارتباطات بین المللی زمینی و دریایی برپا بود.

 

برای نخستین بار، واژه «راه ابریشم» را فردیناند فرایهر فون ریشتهوفن(   Ferdinand Freiherr von Richthofen)- دانشمند آلمانی، در کتاب «چین» [(Kaiserreich China)] خود که به سال 1877 به چاپ رسید، به کار برد. گیتاشناس (جغرافی دان) نامدار آلمانی با این نام، شبکه راه های قاره یی کشیده شده را که در اوایل گاهشناسی ترانس کانتیننتال، خاور و باختر را با هم پیوند می دادند، نمایش داد.

 

شکل یابی راه بزرگ ابریشم، که بر شالوده بسیاری از جاده های کشیده شده برای برپایی تماس های منطقه یی پیش از آن، پدید آمده بود، مرحله کیفی تازه یی در گسترش روابط بین المللی نوع بشر ارزیابی می گردد، که نقش مهمی در شکل گیری پایه های تمدن های محلی معاصر بازی نمود.

 

در مسیرهای جاده ابریشم، راهبان وکاهنان آیین ها و مذاهب گوناگون راه می پیمودند و به موعظه می پرداختند و دست به تبلیغ و پخشگری ارزش های معنوی خود می یازیدند. به یاری رسالت نیکوکارانه آن ها، شالوده یی گذاشته شد که سیمای تمدنی کشورهای کنونی اردوگاه مذهبی بودایی- کنفوسیوسی خاور آسیا، اردوگاه هندویی- بودایی جنوب خاوری و جنوب آسیا، کشورهای جنوب باختری آسیا و باختر اروپا را پرداز کرد.

 

 در ریختیابی ساختارهای تمدن اروآسیایی، نقش چهار شاهنشاهی بزرگ دوران کهن و جاده ابریشم بس ارزنده است. جاده ابریشم بزرگ، هر چهار امپراتوری قدیم را با هم پیوند می داد و در برقراری ثبات نسبی در مسیری از اقیانوس آرام تا اقیانوس اتلس نقش سازنده داشت.

 

گستره پهناور امپراتوری کیرپاند به کاردهی پایدار نخستین مسیر دیپلماتیک ترانس کانتیننتال (سراسر قاره یی) در تاریخ بشریت- جاده ابریشم، مساعدت می کرد. منابع چینی گواهی می دهند که پاسداری گستره پهناوری از کاشغر گرفته تا سرزمین های غربی را فرمانروای کیرپاند خود انجام می داد.

 

درآوردن توده های مردمی که زمانی باشندگان قلمروهای کنونی آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، هند، و بخش هایی از ایران بودند، زیر چتر یک دولت واحد و امنیت نسبی از مداخلات نظامی خارجی، منجر به رشد شهرها، شکوفایی اقتصاد و فرهنگ گردیده بود.

 

این در حالی بود که همو سرزمین های غربی و میانی امپراتوری کیرپاند با مسیرهای دریایی راه ابریشم که اهمیت آن در دوره شگوفایی امپراتوری کیرپاند افزایش یافته بود، پیوند می یافت.

 

لشکرکشی های جهانگشایانه شاه کیرپاند در جنوب، مرتبط بودند با نخستین هدف مهم جیوپولیتیک در تاریخ تاجیک ها– دسترسی به دریاهای جنوب و رسیدن به راه های دریایی. این مهم همو با آغاز فرمانروایی دودمان کوشانی در دولت کیرپاند دستیاب گردید.

 

پدیدآیی امپراتوری کیرپاند، که در خاور با کشور هان (خان) چین و در غرب با شاهنشاهی پارت ها (اشکانیان)، هم مرز بود، مراکز باستانی تمدن دنیای قدیم شاهنشاهی های جهان باستان را با هم پیوند داد و به گفتگوی پویای تمدن ها در مسیر ترانس کانتیننتال مساعدت کرد.

 

در یکی از متون چینی، شهریاران دودمان کوشانی کیرپاند در کنار فرمانروایان رم و دولت هان چین «فرزندان آسمان» خوانده شده اند که سراسر جهان را میان خود تقسیم نموده اند.[8]

 

 در کیرپاند کوشانی، قدرت در دست نمایندگان آن نیروهایی بود که با فرمانروایان هلنی یا بیگانه بودند و یا با آن ها دشمنی داشتند و این گونه موقعیت برتر یونانیان و لایه های هلنی به پایان رسید. با این حال، همو این کار منجر به استیلای گسترده تر و ژرفتر ارثیه کهن فرهنگی و هنری گردید.

 

درکشور کیرپاند، در سده یکم، نخبگان حاکم دیگر آموزش های یونانی نمی دیدند و به پرستش خدایان یونانی نمی پرداختند. عناصر و انگیزه های دارای منشای کهن، همراه با سنت های بومی و خارجی، که در نتیجه ارتباطات گسترده بین المللی اشتهار یافته بودند، مورد بازیافت آفرینشی قرار می گرفتند.

 

به جای فرهنگ دوره هلنی، که در آن سنت های عتیقه چیرگی داشت، فرهنگ های تلفیقی (سینکریتیک) که در برگیرنده رنگارنگ ترین عناصر و انگیزه های فرهنگ و هنر ویژه [(لایه های گوناگون باشندگان کشور کیرپاند)-گ.] بودند، پدید آمدند که به خدمت فرمانروایان محلی قرار گرفتند و پشتوانه مذاهب و فرقه های آن [(سرزمین کیرپاند)-گ.] گردیدند.

 

در تنوع (رنگارنگی) و در نگاه نخست، التقاطی (آمیزه یی) بودن فرهنگ این دوره آسیای میانه، می توان ریشه های بسی از پدیده های فرهنگی و هنری را  ردیابی کرد. این تنوع- ره آورد جستجوهای جهان بینی ها و سلیقه های نو بود و بیخی قانونمندانه بود که از بایگانی خیلی ها غنی آن، هم مسیحیت و هم بودیسم و نیز هنر پروکلاماتیف (proklamativ) ایران ساسانی (که فرهنگ آن، به نوبه خود، تاثیر بس شگرفی بر خاورمیانه نزدیک و میانه در عصر قرون وسطی اسلامی بر جا گذاشته بود)، چیزهای بسیاری را برگیرند.[9]

 

 

مرحله آغازین پدیدآیی هنر تلفیقی کیرپاند، با کشف گنجینه به دست آمده از کاوش های و. ای. سریانیدی (Sarianidi)- باستانشناس نامدار باشنده مسکو، در طلا تپه[10] (که مربوط به هزاره دوم- اوایل هزاره یک پیش از میلاد است)، در اواخر سال 1978 - اوایل سال 1979، روشن گردید.

 

 همو در بازیافته های طلاتپه، آن سنتز پویای فرهنگی بازتاب یافت، که سیمای تکرار ناشدنی تمدن کیرپاند را تعیین نمود.

 

در گورهای پنهانی طلا تپه (شاید گورهای شاهزادگان [(کیرپاندی)-گ.]، همسران و کنیزان شان)، بیست هزار سازه طلایی- هنری یافت گردید که شامل سگک ها، انگشتری ها، دستبدها، گردنبندها، نیام های کاردها، شمشیرها و خنجرها بود.

 

برخی از این سازه ها در سبک هنر دشت های اورآسیا، به شکل تندیسک های جانوران منبت کاری شده با فیروزه، عقیق جگری و دیگر دانه های گرانبها ساخته شده اند. برخی دیگر، سنت های یونانی- رومی، اشکانی، هندی، خاور دور را با خود می کشند.

 

با این هم، در دفینه های طلا تپه، در پهلوی اشیای ساخته شده با یک سبک، اشیاء هنری یی یافت گردیده است که نشاندهنده نه تنها همزیستی، بل که آمیزش ماهرانه نمودها و نقوش سنت های فرهنگی و هنری گوناگون در آفرینش های استادان قدیم اند. برای نمونه، چنین اند نیام های زرین مرصع کاردها و خنجرها: در نوار میانی این نیام ها، اژدها هایی خشمگینی کشیده شده اند که یکی پی دیگری روان اند و هر یک ترسناکتر تر از دیگری اند.  

 

نقش و نگارهای پرداز شده در سبک جانورپردازی سکایی، با دو ردیف نقوش گل و چلیپا های شکسته در هم آمیخته اند، که به سوی لبه پوش نیام کشیده می شوند. متفاوت از نماد اژدها، که نه تنها در دشت های آسیای میانه، بل نیز در باختر (باکتریای) باستان و خاور میانه، خوب شناخته شده بودند، چلیپاهای شکسته، به هنر باختر، به گمان زیاد به دوره های نخستین [فرمانروایی دودمان–گ.] کوشانی از هند وارد گردیده بودند.

 

نقش و نگارهای نه کمتر آمیزه یی (تلفیقی) تزئین کننده آویزه های طلایی، در نزدیکی یکی از گورهای نیایشگاه یافت گردیده است. در هر یک از آویزه ها، پرسناژهایی به تصویر کشیده شده است با چشم های نقطه دار در تاج های دندانه دار و در جامه های کوچی ها (کوچروان) که هر یک اژدهایی در دست دارند.

 

با سبک جانورپردازی دشتی (استپی)، بی چون و چرا تصاویر اژدهاهای شاخدار و بالدار، با بدنه های دراز و پاهای غیر طبیعی پیچ خورده به پشت، آویزه های زرین با دانه های فراوان فیروزه، عقیق جگری و لاژورد پیوند دارند. در عین زمان، خال های پیشانی های آن ها، آشکارا بیانگر تاثیرپذیری از هنر هندی است.[11]

 

فرهنگ دوره کوشانی دولت کیرپاند، با شگوفایی شهرسازی (سامانه ساخت و ساز و دژسازی)، معماری، هنرهای تجسمی در فرم های بزرگ و کوچک آن (پیکرتراشی، تندیس سازی، نقاشی، گچ بُری و کوروپلاستیک (coroplastics)، مهارت ها و پیشه های حرفه یی، رواج یافتن نوشتن، علوم  و حقوق؛ برجسته است.

 

 در گستره میان رودخانه های آمو دریا و سیر دریا،  شهرهای بزرگ و کوچک با مناسبات توسعه یافته کالایی- پولی و رشد پویای فرهنگ بسط می یابند. فرهنگ شهری کوشانی، که زمان شکلگیری و شکوفایی آن- سده های یکم تا چهارم میلادی تخمین زده می شود، از تراز بالایی توسعه همه زیرسامانه های مهم پشتیبانی زندگانی تا هنجاریک (نورماتیف)- اجتماعی برخوردار بوده است.

 

در باره ویژگی های شهرهای بزرگ دوره کوشانی می توان از روی آثار باستانشناسیک بخش های میانی کشور کیرپاند مانند بلخ در افغانستان کنونی (با مساحت 550 هکتار)، ترمز در ازبیکستان امروزی (با مساحت 350 هکتار)، شهرواره شهرنو در تاجیکستان (با مساحت350 هکتار) و شهرک قلعه زال در شمال افغانستان (با مساحت 200 هکتار) گمانه زنی کرد.

 

شهرک های کوچکتر مانند دل ورزین تپه ( Dalverzintepe)، زر تپه، و کمپیر[12]تپه در جنوب ازبیکستان، بهتر از  شهرهای یاد شده مطالعه گردیده است.

 

بیشتر، پیرامون شهرها دیواره های دژها و خندق ها کشیده می شده است. شهرها دارای ارگ، خیابان اصلی، بناهای مذهبی (نیایشگاه های بودایی، معبد «الهه بزرگ باختر»، یا پناهگاه «آتش مقدس» با محراب های آن) بوده اند.

 

برای نمونه، شهرک زرتپه نقشه و طرح مشخصی داشته است. در میانه شهر، خیابان اصلی آن با پهنای ده متر افتاده است. در مرکز شهر، رو به این خیابان، نمای اصلی رویه کاخ شهریار آن می برآمده است و در سوی دیگر آن، منطقه رهایشی در بر گیرنده خانه های چند تن از باشندگان آن واقع بوده است که مساحت هر یک از این خانه ها از 600 - 800 متر مربع می رسیده است. در درون خانه ها، به وضوح اتاق های نشیمنی و سالون های پذیرایی، پسخانه ها و انبارها از هم جدا دیده می شوند.

 

 مصالح اصلی ساخت و ساز در کیرپاند مرکزی کوشانی، خشت بزرگ چهارکنج خام گلین بوده است. برای پوشاندن فرش کف ساختمان ها و کاخ ها، از سنگ های چهارکنج سوختانده شده (پخته شده در کوره های خشت پزی) کار گرفته می شده است. از سنگ ها برای تهیه پرزه های معماری (تهداب ها، ستون ها، پایه ها، پیش آمدگی های لبه های بام ها و...) کار گرفته می شد. عنصر مهم معماری کیرپاندی، ستون های چوبی با پایه های سنگی تراش شده  و تهداب های سنگی بوده است.

 

 دیواره های ساختمان ها را بیشتر با رویه کشی های پلاستری تزئین نموده و یا روی دیوارها را با گچ سفید می پوشاندند و گاهی هم با نقاشی های مانومنتال (monomental) یا یادبودی یا به یادماندنی؛ چه تزییی (ornamental) و چه سوژه یی، از جمله تصویرهایی از خدایان بومی و بودایی می آراستند.[13] خانه های بزرگ و مرفه، استفاده شهریان از سفالینه ها (سنگ های سرامیک) نقش و نگار شده با کیفیت بالا، و صدها سکه پیدا شده از شهرهای مدفون، گواه بر تراز بالای رفاه باشندگان شهرهای کیرپاند اند.

 

درست سیاست پویای شهرسازی حکومت مرکزی، به رشد شهرهای مستحکم بسیار خوب برنامه ریزی شده مساعدت می نمود.

 

در هنگام شکلگیری جاده بزرگ ابریشم، در آن تنها ابریشم داد و ستد نمی شد. بل که روی این راه، ظروف چینی، پشم، پوشاک از پوست خز، بردگان، ساخته های فلزی، ترشی باب، عطر و مواد خوشبو، دارو، عاج، اسب های اصیل، سنگ های گرانبها، جانوران وحشی و... خرید و فروش می شد. روی این سیستم عظیم جاده یی، همراه با کاروان های بازرگانی، سفارت های دیپلماتیک، زائران و مسافران و جهانگردان ره می پیمودند.

 

با توجه به تقاضای ویژه به ابریشم، هنوز در سده پنجم در آسیای میانه، دبستان های خودی هنر ابریشم بافی در تخارستان، سغد، فرغانه، تورفان و... به میان آمدند. دبستان های آسیای میانه یی ابریشم بافی هنری با داشتن نقاط مشترک بسیاری در سنت های بافندگی و ریسندگی با دبستان های نساجی چینی، در عین زمان از آن فرق می شدند (تفاوت ها در کاربرد تکنیک های خاص و رهیافت های هنری و...بیان می شد).

 

از اواخر سده ششم- اوایل سده هفتم، تزیینات (اورنامنت های) ساسانی، سغدی، تخارستانی، که از مناطق زیر نفوذ فرهنگی ایران، به چین ره یافته بودند، با تصورات سنتی چینی در هم آمیختند و انواع «ساسانی» تزیینات، به نمادهای رتبه های مقامات دولتی مبدل گردیدند. در بسیاری از موارد، نمادها، که جدا از یک دیگر وجود داشتند، هم در چین و هم در غرب ایران با هم ادغام می گردند. سنت های هنری بیزانسی، ساسانی، تخارستانی و سغدی در خاور آسیا گسترش پیدا می نماید.

 

جاده ابریشم یک نقش مهم دیگر را در توسعه هنر نساجی- در گسترش صنعت پنبه و پنبه ریسی بازی نموده است. اگر چه پنبه در آسیای میانه در هزاره دوم پیش از میلاد شناخته شده بود، با این هم،  همو با ورود سرزمین های هندی در دولت کیرپاند و کارکرد پایدار جاده ابریشم گسترش وسیع می یابد. از آغاز تاریخ میلادی، پارچه های پنبه یی در همه جادر میان باشندگان تخارستان استفاده می گردیده است.

 

آمیزش تمدن ها در مسیر جاده ابریشم، تاثیر یکراستی بر پوشاک باشندگان کیرپاند بر جا می گذاشت. به گونه یی روشن است، تاریخ لباس سنتی، هم تکامل فرهنگ خودی و هم یکپارچه سازی و همگرایی (انتیگراسیون) نفوذ فرهنگی خارجی را در روند ریختیابی و پاگیری (کانسولیداسیون= تحکیم) تباری- فرهنگی مردمان عهد قدیم و قرون وسطی آسیای میانه، در بر می گیرد.

 

درهم آمیزی فرهنگ ها و تمدن ها بر پارچه ها (تکه ها) ی سازنده لباس ها نیز بازتاب می یافت: بر پارچه ها (تکه ها)یی که لباس ها از آن دوخته می شد، جواهرات، شیپ جامه، لوازم آرایش و...

 

 گفتگوی میان تمدنی در مسیر جاده ابریشم (که در آن، کاروان های بازرگانی- این نه تنها آورندگان کالاهای سرزمین های دوردست، بل که رسانندگان ارزش های پربار معنوی، در آمد و شد بودند)، پیوسته روان بود. ساربانان را صنعتگران ماهر، نگارگران، رقاصه های دوره گرد، خوانندگان، آوازخوانان و نوازندگان چیره دست، نقاشان، آفرینندگان آثار هنری، مبلغان، راهبان وکاهنان، دانشمندان و دیپلمات ها، همراهی می کردند.

 

پدیدآیی بزرگترین امپراتوری های عهد قدیم، عامل مهم رسانایی دستاوردهای یک تمدن بومی به گستره دیگری، گردید، که در چهارچوب آن، در هم آمیزی پویای فرهنگی، از جمله در زمینه هنر دوزندگی پوشاک رخ داد.

 

بیشتر، پاره های وارداتی پوشاک ها (در پی تماس های تباری یا فرهنگی در روند فرایندهای  همگرایی یا یکپارچه ساز (انتیگراسیونی) و همریخت و همگون شونده (اسیمیلاسیونی) )، [با گذشت زمان-گ.]، به سازه های  سنتی پوشاک بومی  می گردیدند.

 

در این جا، سخن بر سر پذیرایی یکراست و دربست «باد» های فرهنگی «وزیده» از بیرون نیست، بل بر سر گزینش آگاهانه و «دست چین شده» برخی از پدیده ها در پیوند با سلیقه، زیبایی شناسی، آب و هوا و اوضاع طبیعی گستره زندگی خود باشندگان- (گزینش سلکتیف) است.

 

تأثیرات بیرونی فرهنگی، در گام نخست در پارچه ها و مواد مورد استفاده در دکوراسیون لباس ها بازتاب می یافتند. اما اشکال اساسی پوشاک تنها در روند فرآیندهای تباری و نیز  در دوره گستره جویی های تمدنی دستخوش دگرگونی می گردیدند.

 

دگرگونی راستین در پوشاک باشندگان آسیای میانه در دوره کوشانی هنگامی رخ داد که انبوهی از پارچه های پنبه یی [(ریسته و بافته شده از پنبه در کارگاه های ریسندگی و بافندگی)-گ.]، در مدل سازی لباس ها به کار گرفته شد. جدا از آن که در واقع در این جا باشندگان این سرزمین خود آغاز به ساختن خود این نوع پارچه ها [(پارچه های نخی ریسته شده از پنبه)-گ.] نمودند.

 

پارچه های پنبه یی- کاغذی بافته شده از نازکترین فرآورده های پنبه یی که از سوی ال. ای. الباوم (Albaum) - باستان شناس نامدار در روند حفاری های چنگیز تپه (در ترمز قدیم- کنون در ازبیکستان) به دست آمدند، به اوایل عصر ما (آغاز تقویم میلادی)، پیوند دارند.

 

در جنوب تاجیکستان، در هدیره یی در گورستان «اتفاق» منطقه پرخار [(فرخار)-گ.]، پاره هایی از جامه پنبه یی [(نخی)-گ.] سرخرنگ با گلدوزی پر شاخ و برگ به شکل «درخت زندگی» یافت شده است که قدمت آن سده های سوم میلادی تخمین زده می شود.

 

قدامت پارچه پنبه یی به دست آمده از معبد بودایی قره تپه در ترمز قدیم، سده های سوم- چهارم میلادی گمان زده می شود. قدمت بیشترین پارچه ها و لباس های نخی بازیافت شده در قرغان (ترمز قدیم) نیز همین زمان تخمین زده می شود.[14]در این جا، در گورهای شهریان عادی، پیراهن های نخی سفید و تنبان (شلوار) های گشاد با دوزندگی سنتی یافت گردیده است، که آشکارا نشان دهنده خاستگاه بومی پارچه های پنبه یی اند.

 

 در این دوره، به تایید منابع چینی، سغدیان همراه با پارچه های گلدار و ابریشمی، از پارچه پنبه یی یا نخی (کتانی) سفید نیز پوشاک می دوخته اند.

 

پارچه های بافته شده از پنبه، با پارچه های ابریشمین در آسیای میانه به پیمانه گسترده یی همزمان رایج شده و بی درنگ  به دلیل ارزانی و امکان تولید آن در کارگاه های خانگی اشاعه می یابند. با این هم، در این دوره، در پهلوی پارچه های ارزان نساجی بافته شده از پنبه، پارچه های بسیار گرانبها در تراز بالای هنری را با بهای نه کمتر از ابریشم می ریسیدند و می بافتند.

درآمدن سرزمین های پهناور در گستره های امپراتوری های قدیم و گسترش مذاهب جهانی در مسیرهای جاده ابریشم، زمینه ساز شکل یابی مفهوم «مُد» در پوشاک گردیدند. در مسیرهای جاده ابریشم، پارچه های همانند و روش های دوزندگی (خیاطی) مشابه رواج یافته، در شکل لباس دگرگونی هایی پدید آمد.

 

در این حال، روشن است دین مسلط بر جوامع، ردپای خود را در همه جا بر جا می گذاشت که در گام نخست در دکوراسیون و نمای پوشاکینه ها نمودار می گردید. برای مثال، اگر عصر هخامنشی ها را بگیریم، در آن عصر، مُد بیشتر در نمای اساسی جامه ها  و در دکور آن ها بازتاب می یافت.

 

طرفه این که، پدیده های بیرونی و بیگانه بیشتر در محیط حاکم پذیرفته می شدند. این پدیده های نو در مُد و نوآوری های به عاریه گرفته شده دیگر، شاید دارای بار نابود کننده سراسری و همه جاگستر فرهنگی نبوده باشند، زیرا پذیره ها بیشتر در میان لایه های نخبه باشندگان ساری و جاری می شدند که برای آنان به عاریه گیری نوآوری های فرهنگی، چونان ابزاری برای تثبیت جایگاه ویژه شان در محیط مشخص فرهنگی- اجتماعی شمرده می شد. نوآوری ها و نوینه پذیری های فرهنگی با گذار از مرحله همگرایی و درهم آمیزی فرهنگی، به مرور زمان، خود به عناصر سنتی مبدل می گردیدند.[15]

 

 در دوره کوشانی، پدیدارها و نمادهای فرهنگ هلنی (یونان) کمرنگ گردیده و ریشه کن می شوند و یا دست کم به سلیقه و میل لایه های نو حاکمه- ایلات کوچرو هماهنگ، همرنگ  و همخوان می شوند.

 

پسان ها، روند دگرگونی های ظاهری و تحولات، با گنجاندن عنصر هلنی- یونانی در لایه های ژرف آفرینندگی های هنری انجام می گیرد، که در هنرهای زیبای زرگری و گوهرکاری، دانه نشانی، زیور آرایی، نگارگری و...بازتاب می یابد.

 

این فرایند تعامل میان سنت ها و نوآوری ها و نوگرایی ها- (میان نو و کهنه) در همه مراحل تاریخ پوشاک، نشان دهنده فرایند پیچیده پیدایی و تکوین فرهنگی (ژنیزس کلتوری) و گفتگوی فرهنگ ها است که در گذشته سپری شده بودند.

 

 در شیوه زندگانی مردم، همه اندیشه های یونانیان برابرانه پذیرفته نمی شدند. هر چند، میزان این پذیرایی در گرو کمرنگ شدن کرکتر تباری بود، با این هم، بیشتر بسته به تراز تمدن پذیری بود.

 

هرچند رم یکسره در پی تماس با پادشاهی های هلنی دگرگون شده بود، باختریان تنها دریافت برداشت نو از زیبایی را مدیون هلنیسم بودند. رفتن زیر بار افسون های هلنیستی، برای هیچ توده یی هرگز به معنای گذشتن از خویشتن خویش نبود. بر عکس، این به معنای یافتن ابزارها و دستاویزهایی برای خودنمایی و خودبازبینی بود.

 

«جستار» ها و برگرفته های یونانی، آشکارا در تزیین (دکور) پوشاک ها به نمایش در می آمدند: این نمایه های می توانستند زیورات و گهرها باشند یا پارچه های تزئینی و پر از نقش و نگار. شاید گوشواره های بی ریخت (آمورف) با دو دلفین، یافت شده از گورهای تولهر (Tulhar) و آیریتام (Airytom)، اشیای دارای خاستگاه هلنی باشند.

 

گروه ویژه مصنوعات خرد و ریز وارداتی را ساخته های آورده شده از کارگاه های سنگ بُری و سنگتراشی های غربی هیما؟ و اینتالی؟ می ساختند، که به شکل حلقه های گرد در آورده می شدند و حیثیت مهرهای شخصی را داشتند.

 

پوشاک آسیای میانه یی تاثیر هند را نه تنها در هنر نساجی، بل که در زمینه زرکاری و گهرنشانی نیز پذیرا شده بود. گردن بندهای سیردولیکی؟ (Serdolik) با نقش و نگارهای گیاهی، یافت شده در بسیاری از آبدات باستانی و قرون وسطایی باستان شناسی، نه تنها در هند، بلکه در سراسر کیرپاند از محبوبیت ویژه یی برخوردار بود.

در سراسر دوره پیش از اسلام، جواهر و تزیینات هندی، کالای مهم معاملات بازرگانی بود. تأثیرات فرهنگی در هنر زرگری و جواهرنشانی آسیایی میانه نیز بازتاب یافته بود. این، عاریه گیری مستقیم جواهر هندی و یا تقلید از آن در تراز بومی بود. برای مثال، در گنجینه گورستان پرآوازه دل ورزین، دو نوع دستبند دیده می شود- با نوک ها یا انجام های پهن و با پیچ و تاب های مارپیچی نما، که دستبندهای همانند با آن (آنالوگ آن) در تاکسیلا (Taxila) پیدا شده است.[16]

 

در همین دفینه، گوشواره هایی ساخته شده با سبک هندی دیده می شود. بانو گ.آ. پوگانچینکووا –پژوهشگر گورستان دل ورزین (Dalverzin)، گردنبند طلایی (حمیل چکمنی) آراسته از پنج رشته زنجیر، بسته به استوانه های دانه شانی شده (منبت کاری شده) با فیروزه و سنگ الماندین(almandine) را نیز دارای خاستگاه هندی می پندارد. آویختن چنین حمیل های گردن (گردن بند) ها، نشانه بستگی بانوان به لایه های بالایی و طبقه اشراف هند شمرده می شود و اغلب در پوشاک بودایی ها در مجسمه های گندهاری دیده می شود.[17]

 

 در هنر دوره کوشانی، آشکارا دو جنبش آفرینشی مشاهده می شود که می توان آن ها را به عنوان جنبش های دودمانی و بودایی خواند، چون هنر در دوران قدیم و سده های میانه همواره با ایدئولوژی مذهبی پیوند داشته است.

 

 کیش دودمانی کیرپاندی ها در دوره کوشانی بر شالوده باورهای نیاکان شان (که بیشتر پیشه شبانی و دامداری داشتند)، و آداب و رسوم کهن بومی کشاورزی الوهیت بخشیدن به شهریاران و ستایش از آنان استوار بوده است.

 

سبک بودایی در هنر، در نتیجه پخش گسترده ایدئولوژی بودایی در کیرپاند پدید آمد که از سوی راهبان و کاهنان بودایی از مناطق قدیم هند، در گام نخست از گندهارا، و سپس از هند مرکزی، پخش گردید.[18]

 

کنیشکا- شاه کیرپاندی، در سنت های نوشتاری بودایی، چونان پیرو سرسخت و پخش کننده آیین بودایی وانمود گردیده است. به ویژه، ابتکار برپایی، شاید نزدیک به یک صد نیایشگاه جامع بودایی به او نسبت داده می شود، که نقش بزرگی را در تشکل اندیشه های تعصب ورزانه بودیسم شمالی، که در آینده در چین، تبت، مغولستان و جاپان پخش گردید، بازی نموده بود.[19]

 

گسترش آیین بودا در کیرپاند در دوره کوشانی با پدیدار شدن برخی از عناصر فرهنگ باستانی هند در این جا به همراه بود. از هندوستان رسم و رواج هایی چون ساختن استوپه ها، استفاده از اتاق های مغاره ها برای مقاصد نیایشی، ساختن مجسمه ها و نقاشی های دیواری با تصاویری از بودا در سیمای انسان (در گذشته، برای نمایش بودا، تنها از نمادها کار گرفته می شد) با ژست ها و ویژگی های خاص پدید آمده در هند قدیم، آمده بود.

 

از هند، همین گونه برخی از عناصر جداگانه پر نقش و نگار گیاهی و معماری، از جمله نقوشی چون نیلوفر آبی، عاریه گرفته شده بود. کاوش های همه جایی و سنگنبشته های خروشتی (Kharoshti) و براهمی (Barahami) نشان می دهند که با گسترش آیین بودا،  همچنین آشنایی با رسم الخط ها و زبان های هندی پیوند داشت.[20]

 

تیپولوژی ساختمان های بودایی در کیرپاند از کانون (Canon) های هندوستانی پیروی می کردند. با این هم، در آن ها تفاوت های بومی برخاسته از سنت های معماری محلی- در گام نخست، فن ساخت و ساز آشکار است. در کیرپاند، مصالح اصلی ساختمانی- خشت خام (آجر) بود. در حالی که در همان هنگام در هندوستان از سنگ کار گرفته می شد.

 

بام ها چوبی بودند و همچنین گنبدی. در تدوین فضا و کف اتاق ها، چیزهای بسیاری از سنت های یونانی- باختری مرتبط با معماری هلنی و به ویژه با سیستم سفارشی به کار می رفت.

 

در طراحی های تزئینی ساختمان های بودایی کیرپاند، جایگاه برجسته یی را تندیس های ساخته شده با الگو برداری از تصاویر و سوژه های پرداخته شده بودایی در هند، داشتند. روشن است بخشی از تندیس ها بی تردید پیرو این تصاویر  و سوژه ها ساخته شده اند. مانند نماد بودا و راهبان بودایی، مگر بخشی نیز با سنت های پلاستیک کاری هنر باختر مرتبط اند. تصاویر دوشیزگان، افراد غیر مذهبی- اهداکنندگان (donators) و رزمندگان، از این دست اند.

 

متفاوت از گندهارا- جایی که در آن مجسمه های سنگی یعنی پیکرتراشی سنگی بیشتر بود، در کیرپاند مرکزی، گچبُری با کاربرد گل رس و رویه کشی گچی، رواج داشت. هر چند پیکره های سنگی هم دیده می شود. برای مثال در  نیایشگاه آیرتام (Ayrtam).

 

 سیماپردازی های دیواری در ساختمان های بودایی، که پاره هایی از آن تا به امروز مانده است، در بر گیرنده تصاویر سنتی بودا و نیایشنامه های بودایی، نیایشگاه های بودایی- بودیستاوها (bodhisattva)، صحنه های عبادت و سرودخوانی اند. با این هم، هر چند، این تصاویر «کانونی»(canonic)  اند، چهره های قربانیان، روشن است، بیخی بومی می باشند. در چهره پردازی ها، برجستگی های سیما و ویژگی های ظاهری و مذهبی نشان داده شده است.

 

 در عرصه هنرهای کوچک، پرداز تصاویر kakoni بودا و بودیستاو (boddisatv) در کوروپلاستیک (coroplastics) گسترش بیشتری یافته بود.[21]

 

 

معابدِ از دیدگاه طراحی همانند به نیایشگاه های کیرپاندیری (مانند قره تپه در جنوب ازبیکستان) و تصاویر بودا با هاله یا ایقان (ایکون) نورین در پیرامون بدن و نیز شعله های آتش سر زده از شانه ها، که در هندوستان دوره کوشانی رواج نداشت و به پیمانه گسترده در آثار بودایی سینکیانگ (Xinjiang) چین و خاور دور ارائه گردیده اند، شاید بازتاب دهنده تغییراتی اند که در هنر و معماری بودایی همو در کیرپاند رونما گردیده بود.

 

گسترش بودیسم از کیرپاند به منطقه آسیای خاوری، به پیمانه بسیار مرهون راهبان و کاهنان بودایی آسیای میانه بود. این راهبان و کاهنان، صومعه های نوی تاسیس کرده، «متون مقدس» را رونویسی و آن را به زبان های بومی ترجمه و تفسیر کردند.

 

نقاشی های دیواری کشف شده در قره تپه با تصاویر اهداکنندگان (donators) که در چهارچوب جریان هنری «دودمانی» در هنر کوشانی پرداز شده اند، همانند های بسیاری در آثار هنری هندوستان دارند، که گواه بر تاثیر هنر آسیای میانه در دوره کوشانی، نه تنها بر نهادهای سیاسی، بل نیز در هنر هند است.[22]

 

هنر سکولار «دودمانی» در  کیرپاند کوشانی گسترش بسیاری یافته بود. با این هم، قائل بودن الوهیت به پادشاهان یا تقدیس آنان، ستایشگری از آنان و پرستش تصاویر شان در نیایشگاه ها و مهربانی مردم نسبت به آن ها، منجر به شکل گیری و رشد کیش شاهنشاهی گردیده بود. این چنین مهرورزی اتباع وابسته به لایه های گوناگون تباری، فرقه های مذهبی و مناطق مختلف، نسبت به امپراتور، با بار تقریبا مذهبی و میهن پرستانه، که ویژگی مشترک آنان تعلق داشتن به امپراتوری بود، آیین پذیرفته شده یی بود.

 

خود مفهوم امپراتوری، هم برای اتباع و هم برای خود فرمانراوایان به ارزش مهمی تبدیل شده بود. شخصیت بخشی و یا قائل شدن الوهیت به پادشاهان کوشانی(کیرپاندی) شالوده یی را به دست می دهد تا گمان بزنیم که پادشاهان علاقه اتباع خود را به امپراتوری تشویق می نمودند و نه تنها به امپراتور، به عنوان معبود. ستایش از امپراتور و نیز ارجگزاری به امپراتوری رسم شده بود.

 

کیرپاندی ها شاهنشاهی خود را در درازای زمان مدیدی تا توانستند به یاری جنگ افزارها گسترش دادند و یکپارچگی آن را نگه داشتند. سرشت نظامی شاهنشاهی کیرپاند را منابع چینی نیز تایید می کنند. سیاست دولت کوشانی، اتباع دارای خاستگاه های رنگارنگ را در برابر قدرت نظامی امپراتوری در ترس و در عین زمان وفادار به خاستگاه آسمانی شاهنشاهی و نیز با شور و احساس نسبت به امپراتوری و امپراتور نگه داشته بود.[23]

 

کهنترین بنای تندیسی کیش دودمانی کیرپاند کوشانی، کاخی در خالچایان (در جنوب ازبیکستان) با کمپوزیسیون های منحصر به فرد تندیسی و بازمانده های نقاشی های پیکره یی به یاد ماندنی است. اندازه ساختمان 3525x متر و مساحت اتاق های آن به شمول راهروها و دهلیزها- ده متر است.

 

در نمای اصلی رویه کاخ، پورتال شش ستونی عمیق- ایوان و پشت سر آن- سالن پذیرایی، اتاق دو ستونی تختگاه پادشاهی، قرار دارد. در دو سوی چپ و راست سالن مرکزی، اتاق های جنبی، زرادخانه، و....واقع است. ایوان و سالن کاخ با کمپوزیسیون های تندیسی گوناگون آرایش یافته اند که به اندازه کافی برجسته در سالن اصلی کاخ و  به گونه نه چندان نمایان در ایوان تزئین شده اند.

 

کمپوزیسیون اصلی عبارت است از تختگاه پادشاهی که جایگاه مرکزی را در آن شهریار نشسته بر تخت و همسر وی (که در دو سوی آن ها مجسمه های اعضای خانواده شان و سرشناسان بومی قرار دارد و بالای سر آن ها مجسمه های «وحشی جلوه داده شده» آتن، هرکول و نیک، دیده می شود)، می گیرند.  

 

در کمپوزیسیون های دیوار شمالی کاخ، فرمانروای نشسته بر نیمکت یا دراز چوکی نه چندان بلند دیده می شود که در دو سوی آن، در چپ و راستش مجسمه های بستگان و دوستان نزدیکش از خاندان  پادشاهی کوشانی هیرایی یا گیرایی(Giray) جا گرفته اند.  

 

کمپوزیسیون تندیسی بر روی دیوار جنوبی، صحنه نبرد پویای کمانداران سواره نظام مسلح با جنگ افزارهای سبک را با سپاهیان سراپا مسلح با جنگ افزارهای سنگین را به نمایش می کشد.

 

به پنداشت پژوهشگر نامدار-گ. آ. پوگاچینکوا (GA Pugachenkova)، چرخه اصلی مجسمه سازی و تندیس آرایی، دست اندر کار بزرگداری و ستایشگری از خاندان هیرایی یا گیرایی کوشانی بوده است که در صحنه ها این خاندان را همراه با نوازندگان، کمدین ها و ... با حمایت خدایان به نمایش کشیده شده است.[24]بر پیوند میان ساختمان تشریفاتی در کاخ خالچایان و کیش شخصیت گیرای و یا دودمان او همه پژوهشگران اذعان دارند.

 

 نامدار ترین بنای کیش دودمانی کوشانی و جریان دودمانی در هنر کیرپاند، نیایشگاه پر آوازه در تپه سرخ کُتل در استان بغلان در شمال افغانستان است.

 

 برازندگی و شایندگی سرخ کُتل (کوتل) در آن است که در این جا نخستین سنگنبشته (کتیببه) بزرگ به زبان  باختری با نوشتار کوشانی به روی تخته سنگ پیدا شده است که در باره بازسازی «معبد کنیشکای پیروزمند» (که در متن کتیبه از او به نام «بَگولوگو»ی مقدس (خدای مقدس؟) یاد شده است)، حکایت دارد.   

 

معبد کنیشکای پیروزمند بر فراز تپه سرخ کتل ساخته شده بود که با کمربندی از دیوارهای دژگونه احاطه شده بود. معبد در میانه حیاط قرار داشت که از سه سو با دیوارهای دارای برج های مستطیل شکل، (که در امتداد آن همین گونه ایوان ها کشیده شده بودند)، احاطه شده بود.

 

در تاقچه های دیوارها در دوران قدیم، تصویرهای رنگ آمیزی شده گلی تندیسی شهریاران آسمانی کوشانی و خدایان زیارتگاه ها و آرامگاه های کوشانی کشیده شده بودند و در آتشدان های نیایشگاه اصلی و دیگر معابد، آتش مقدس زبانه می کشید.

 

هدف ساختن معبد کنیشکای پیروزمند چونان یک ساختمان مرتبط با کیش دودمانی کوشانی ها، افزون بر نشان دادن مقدس بودن این دودمان، بر مقصد همانند «خانه خدایان» کشف شده در اوایل سده بیستم و شناخته شده چونان خانه دودمانی (ساخت و سازی که در این جا یافت شده است، در کتیبه هندی چنین خوانده شده است) در روستای مات در ماتهور (Mathura) در دره گنگ، تکیه می زند.

 

در این نیایشگاه، مجسمه معروف تمام نمای سنگی کنیشکای ایستاده و نیز ویما تاکتو (VimaTakto) - پادشاه کوشانی نشسته بر تخت- پدربزرگ امپراتور معروف اصلاح طلب، یافت شده است. این جا، تصاویر پادشاهان کوشانی و بسیاری دیگر از شخصیت ها در سبکی بیگانه با هنر هند ساخته شده است، اما مشابه به فرهنگ هنری کیرپاند مرکزی است.

 

 مجسمه های یافت شده در خالچایان، سرخ کتل و روستای مات، به سبک «جریان دودمانی» هنر کوشان ساخته شده اند که ممیزه این سبک، تمایل به بخشیدن توان و شکست ناپذیری به فرمانروایان دارای الوهیت است که در پوزیشن جبهی (فرونتال) ایستاده با پاهای متقارن (متناظر) در ردای گرانبهای رهبران استپ ها، به تصویر کشیده شده اند.

 

[در ساختن هیچ یک از-گ] سه معبد کیش دودمانی کوشانی از سنت واحد معماری- طراحی پیروی نشده است. چنین بر می آید که هنگام بر افراشتن هر یک از آن ها، از ویژگی های بومی استفاده گردیده بود. چه، در کیش دودمانی کوشان در آن زمان، کانون سختگیرانه معماری صومعه یی  وجود نداشت.[25]

 

جاده ابریشم همچنین نقش مهمی را در انتشار نگارش در آسیای میانه بازی نمود. همانا در آثار نگارشی نوشته شده در دوره کوشانی، روشنتر از هر جایی در هم آمیزی فرهنگ های دوران قدیم بازتاب یافته است. آثار نگارشی یافت شده متعدد نوشته شده به زبان های مختلف در این جا، گواه بر تماس های گسترده باشندگان کیرپاند اند. در دوره کوشانی در کشور کیرپاند دست کم شش نوع رسم الخط به کار می رفت: نگارش باختری که از نگارش یونان برخاسته و تکامل یافته بود، نوشتارهای هندی- براهمی و خروشتی (Kharoshti)، نوشتار «ناشناخته» یی که چندی پیش کشف کردید و نیز رسم الخط های سغدی و پارتی (اشکانی) رواج داشت.

 

نوشتار باختری هنوز در سده یکم میلادی کاربرد داشته است. در جنوب، در باختر، نوشتار باختری بر شالوده زبان آرامی گسترش یافته و در کیرپاند زبان و نوشتار باختری، رسمیت داشته و زبان و رسم الخط دولتی بوده است. در عصرکنیشکا، این نوشتار و زبان، به نوشتار و زبان دولتی مبدل گردیده بودند. فرمان کنیشکای یکم- شاه کیرپاند، در کتیبه رباطک (در شمال افغانستان) گواه بر این امر اند.

 

...«و او (کنیشکا) فرمان خود را به زبان یونانی صادر کرد و سپس آن را به زبان آریایی (یعنی به زبان باختری) ضمیمه ساخت». زبان آریایی، در پهلوی دو زبان رسمی و بومی، زبان ارتباطات در گستره پهناور امپراتوری بود. نوشتار باختری (آریایی) در باختر- تخارستان از سده یکم تا اوایل سده هشتم، یعنی تا پایان موجودیت دولت کیرپاند رواج داشت. الفبای باختری دارای بیست و پنج حرف بود. دو نوع رسم الخط باختری وجود دارد- تجسمی یا پیکره یی (مانومنتال) و مورب یا پیکانی- مشقی (کورسیوی).

 

 

نوشتارهای شناخته شده باختری را می توان به گونه مشروط به سه دسته تقسیم کرد:

1-   ایپی گرافیک (سر لوحه یی- epigraphic)– نوشته های حک شده به روی صخره ها و تخته سنگ ها و روی ظروف ساخته شده از گل رُس و سفالینه ها، زیورات و اشیای دیگر،

2-    نومیزماتیکی (سکه شناسیک) نوشته شده روی سکه ها،

3-    دست نوشته یی (نسخه های خطی نوشته شده بر روی برگ های پاپیروس، برگ های درختان نخل (پالما) و پوست جانوران)

 

در دوره کوشانی، یافته های نوشتاری باختری روی هم رفته تنها در گستره کیرپاند مرکزی تثبیت گردیده است. با این هم، یک اثر کشف شده بیرون از آن هم هست: تخته سنگی با خط سه زبانی یا تریلینگویی(trilingoy) باختری، خروشتی و نامه «ناشناخته» پیدا شده از دشت ناور.

 

نوشتارهای نامه «ناشناخته» [(تا کنون خوانده ناشده) -گ.] در قره تپه، خاتون رباط، کوش تپه (قوش تپه؟ یا خوش تپه؟)، کمپیر تپه، ترمز قدیم، سرخ کُتل، آی خانم و... شناخته شده اند. در بیرون از گستره کیرپاند، تنها سه کتیبه یافت شده است: قرغان ایسیک، دشت ناور و مرو قدیم. چنین بر می آید که درست باختر مرکز اصلی رواج رسم الخط «ناشناخته» بوده است که همچنین یکی از سه رسم الخط به رسمیت شناخته شده در امپراتوری کوشانی به شمار بوده است.

 

 ای. و. رتویلادزه (EV Rtveladze) – پژوهشگر نامور آسیای میانه، فرضیه شگفتی آوری را پیشنهاد نمود: او بر آن است که رسم الخط ناشناخته بایستی زبان مردمی را بازتاب دهد که در دوره کوشانی لایه چشمگیر باشندگان کیرپاند را ساخته و نقش مهمی را در زندگی مذهبی و اداری دولت بازی نموده باشند و یا زبان خاندان حاکم و بخش ممتاز باشندگان کشور بوده است.

 

بخش عمده یی از باشندگان بومی باختر را در واقع باختریان می ساختند- تبارهای با خاستگاه ایران خاوری، که نوشتار و زبان آن ها در بسیاری از متون و آثار بازتاب یافته است.

 

سه گروه تباری عمده باختری دارای نوشتار یا رسم الخط خودی بوده اند. دو نوشتار– باختری و خروشتی در کتیبه های یافت شده از دشت ناور دیده می شوند. چون نوشتار باختری نشان دهنده زبان بخش هنوز عمده باشندگان بومی کیرپاند بود و نوشتار خروشتی، زبان جمعیت مستعمرات هندی و مذهب بودایی را بازتاب می داد که نقش بس قاطعی را در زندگی جامعه کوشانی بازی می نمودند.

 

لایه سوم باشندگان کیرپاند، که نقش مهمی را در زندگی سیاسی جامعه بازی می کردند، توده های شبان پیشه رمه دار و دامدار یویی یا یوچی و تخاری بودند (که شاید یک مردم بوده باشند)، که زبان و نوشتار شان هنوز مشخص نشده است. چون نقش یویی (Yueh) ها در تاریخ کیرپاند بس بزرگ بوده است و در تریلینگوی دشت ناور، رسم الخط «ناشناخته» در پهلوی رسم الخط های باختری و خروشتی، چونان رسم الخط رسمی تبارز نموده است، شاید رسم الخط ناشناخته زبان یویچی- تخاری را برساند. با داوری از روی نگاره های یافت شده بر روی سفالینه ها از روستاهای نشیمنی، می توان گفت که این نوشتار، تنها نوشتار رسمی نبود، بل که در محیط توده یی نیز به کار می رفت.[26]

 

آثار نوشتاری کیرپاندی نوشته شده به سه زبان رسمی امپراتوری، نشان دهنده فرهنگ بالای سیاسی  فرمانروایان آن است، که منافع همه لایه های تباری جامعه و انتشار گسترده نوشتار های آنان را در همه گوشه های کشور در نظر می گرفتند.

 

نزدیک به صدها نسخه خطی نوشته شده به «نامه باختری» در کلکسیون د. خلیلی در لندن نگهداری می شود که در میان آن ها ن. سیمز ویلیامز، افزون بر نامه ها، بیش از بیست سند قانونی- «قراردادها، سازشنامه های فروش و اجاره، ضمانت خط ها، رسیدها، گواهی نامه های هدیه یا رهاسازی» را شناسایی نموده است.[27]

 

نفس تثبیت نوشتار کیرپاندی گواه آشکار بر آن باهم آمیزی فرهنگی است که در امپراتوری توانمند آسیای میانه روان بود. ژان فیوس مان (Fussman) -کاوشگر فرانسوی- نشاندهی می کند که کوشانی ها با بازگرداندن زبان باختری (آریایی) چونانِ زبان دولتی، همزمان با حفظ اداره هند، به طور گسترده دو زبانی بوده اند.

 

حاکمان کوشانی از همه سامانه فرقه یی مذهبی هندی مانند شویسم (Saivism)، بودیسم، ویشنوویسم (Vaishnavism)، جاینیسم و...حمایت می کردند. به پنداشت این پژوهشگر، این یکی از دستاوردهای اصلی سیاست کوشانی بود. «این همزیستی آگاهانه و بردباری پذیرفته شده عناصر ایرانی و هندی امپراتوری، بی تردید یکی از دلایل متعدد ثبات نسبی، پایداری دراز مدت و طول عمر آن بود.»[28]

 

گسترش سراسری بودیسم، پدیده خاص زندگی فرهنگی کشور کیرپاند بود. فرمانروایان کیرپاند همراه با به نمایش گذاشتن شکیبایی، بردباری و دگر پذیری گسترده مذهبی و با بازتابدهی توجه به خدایان آیین های گوناگون در سری های سکه یی، به خدایان بومی نیز متعهد بوده اند. آرامگاه ها و تکثیرگرایی دینی (Pantheon) نشان داده شده بر روی سکه ها، نزدیک به سی تن از خدایان را در بر می گیرد که هیکل (فیگور) های ایشان با برشمردن نام های شان به زبان باختری همراه است.

 

در میان این خدایان، خدایان ویژه بومی، مانند خدای آمودریا، خدای رود وخش و نیز خدایان عمومی ایرانی مانند میترا- خدای خورشید طلوع کننده، الهه پیروزی- هوانید (Oanindo)، خدای آتش- فر (Farro) و همین گونه، خدایان متعلق به کیش های بین النهرینی (میسوپوتامی)، مانند «بانوی بزرگ»- نانا  (Nana)و خدایان هلنی، مانند خدای آفتاب- هلیوس، خدای مهتاب- سلینی (Selene) و یا خدای یونانی- مصری ساراپیس (Sarapis) و نیز خدایان هندی، از جمله بودا  دیده می شوند.

 

شایان یادآوری است که همه خدایان خاوری، صرف نظر از خاستگاه های شان (به جز شیوا) در سنت طراحی (مدلیری) عتیق پلاستیک پرداز شده اند. هر چند هم نه همیشه با ویژگی های عتیقه ساخته شده اند.

 

 نمادهای انتروپومورف (Anthropomorph)[29] گونه این خدایان از جمله بودا (نمایش آن ها در سیمای انسان ها)، برای نخستین بار پرداز شده و طراحان (مدلیر های) کیرپاندی و دیگر هنرمندان، هنگام ساختن آن ها، به سیماپردازی (ایکونوگرافی) و پیکرنگاری خدایان و پروسناژهای باستانی رو می آوردند.

 

این گونه، در تصاویر روی سکه ها و همین گونه در کتیبه ها، فرایند آفرینش و سنت های هنری گوناگون از جمله سنت های عهد عتیق برای بهره گیری برای مقاصد خودی، بازتاب می یافت.[30]

 

رواج گِلکاری مذهبی تزیینی پلاستیک «کولتی» («فرقه یی») و گسترش مراسم تدفین زرتشتی، گواه بر پیروی بخش چشمگیر باشندگان کیرپاند از باورهای سنتی است.

 

اوضاع اجتماعی پدید آمده در اثر شهرنشینی (اوربانیزاسیون urbanization) وسیع در کیرپاند، به گسترش آیین بودا در میان جمعیت مساعدت کرده بود. چنین به نظر می رسد که آیین بودا، نقش ایدئولوژی یی را بازی می نمود که از سوی گروه های گوناگون مردم به گونه مثبت ارزیابی می شد.

 

بوداییان، هم نجیب زادگان شهری بودند که از آن ها به طور عمده «مساعی یاری رسانی» مطالبه می شد و هم انبوهی از شهریان تازه وارد که با ترک گفتن روستاها، خود را از جهان نگری سنتی شان بیگانه احساس می کردند. در آوردن آیین بودایی به یک مذهب واقعا توده یی، به همترازسازی و برابرسازی مردم دست کم در زمینه روحانی و معنوی، مساعدت می کرد.[31]

 

همزیستی سامانه ها و جریان های دینی و فلسفی گوناگون در کیرپاند، در چهارچوب یک نظام سیاسی واحد، از پدیده های منحصر به فرد در تاریخ تمدن جهان بود. بردباری و دگرپذیری فرهنگی در مفهوم گسترده این کلمه، که شرط مهم شکوفایی فرهنگ کیرپاند به شمار می رفت، حفظ اصالت سنت های بومی و دستاوردهای فرهنگ های محلی را در کنار ایجاد ارزش های مشترک فرهنگی برای سراسر گستره پهناور میسر گردانید.

 

به گونه یی که تجزیه و تحلیل های سکه شناسیک نشان می دهند، بردباری و دگر پذیری باوری، تکثرگرایی دینی تلفیق شده (پانتئون سینکریتیک) خدایان دارای خاستگاه های ایرانی- آسیای میانه یی، هندی، خاورمیانه یی و عتیقه، نشانگر روشن بردباری و شکیبایی مذهبی در امپراتوری پهناور و تراز بالای فرهنگ سیاسی فرمانروایان آن بوده است.

 

در اوایل هزاره یکم میلادی، نوشتار و خط هم به زبان سغدی و هم در زبان باختری بر شالوده آرامی پدید می آید. خط سغدی در زمان باستان و به خصوص در سده های میانه قبلی در گستره پهناوری از اروآسیا- از مرو قدیم گرفته تا آلتای، مغولستان، چین و تبت رواج داشت و زبان سغدی ابزار اصلی مکالمه، به ویژه در زمینه بازرگانی میان مردمان گوناگون بود که نقش مهمی را هم به عنوان وسیله ارتباطی بازی می کرد.

 

در سینکیانگ و مغولستان، که تماس های سغدیان با ترک ها به خصوص نزدیک و تنگاتنگ بود، خط سغدی به هنجارهای زبان اویغوری قدیم هماهنگ (همخوان، عیار، همساز، دمساز...) گردیده بود که آغاز «سپردن بزرگ» خط و نگارش آسیای میانه یی از سغدی ها به دست اویغور ها و سپس به منچورها شمرده می شود.  

 

بایسته است تا یک بار دیگر نقش تمدن ساز سغدیان را در مسیرهای جاده ابریشم برجسته بسازیم و نشاندهی کنیم. هرگاه سغدی ها در مسیرهای جاده ابریشم به گسترش دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی مساعدت کردند، نقش باختریان و کیرپاندیان در گسترش ارثیه عهد عتیق در شرق، در گسترش فرهنگ بودایی و سنت های بلند مدت همزیستی سیستم ها و جریان های گوناگون مذهبی به ویژه مهم بوده است.

 

سنت های به پختگی رسیده هنر و معماری بودایی آسیای میانه یی در هر گوشه و کنار کشور کیرپاند، نیروی محرکه تازه یی به توسعه فرهنگ بودایی در سرزمین های دور دست خاور زمین– در  چین، جاپان و کوریا می بخشیدند. گسترش آیین بودا در طول مسیر جاده ابریشم، به معنای نابودی و یا حذف باورها، آداب و سنت های بومی نبود. این یک فرایند پیچیده تعامل و تاثیرگذاری و پذیرایی آفرینشی سنت های نو آورده شده تحول یافته زیر تاثیر سنت های بومی بود.

 

درست در دوره کوشانی، در هنگام ظهور و شکوفایی جاده ابریشم بود که اهمیت پیوندهای فرهنگی و روابط نزدیک و تنگاتنگ میان توده های گوناگون محسوس گردیده، ارزش های باهمی فرهنگی تدوین و سنت های مشترک در فرهنگ باشندگان گستره  اورآسیا پدیدار گردیدند.

 

 



[1] . بانو گوزل محی الدین اوا (دانشمند اویغوری تبار باشنده دوشنبه) - داکتر علوم تاریخی، استاد دیپارتمنت روابط بین الملل دانشگاه سلاوی تاجیکستان و روسیه و رییس مرکز مطالعات جیوپولیتیک تاجیکستان اند.

 

[2] .  بیچورین، ان. یا.، آسیای میانه و ترکستان خاوری، آلماآتی، 1997، ص. 88.

[3] . قربان شیرین، فرهنگ تاجیک های چین (ژونگو تاژیک مدنیتی)، انتشارات خلق سین زیان، 1992، ص. 40  (به زبان اویغوری).

 

[4] . .  Sim – Williams N., Cribb j. A New Bactrian Inscription// Silk Road Art and Archacology. –Vol. 4- Kamakura, 1995/96y. P.75-142.

 

[5] . هرگاه به عنوان نقطه شروع، نیمه دوم قرن یکم- اوایل قرن دوم را بگیریم، چنین بر می آید که تون شو (Tunsho) را نه نخستین شاه کیرپاند آورده بود. همین گونه، فروپاشی دولت کیرپاند مقارن با سال های 713-727 میلادی می گردد. درست هنگامی که بر پایه داده های منابع چینی، فیو شین- شاه کیرپاندی، با بخشی از باشندگان خود به تابعیت تبت درآمد.  از همین هنگام، دولت کیرپاند از عرصه تاریخی ناپدید می گردد.

 

[6]. د. داوودی، گردش پولی ختلان  قرون کهن و میانه (سده پنجم پیش از میلاد- اوایل سده بیستم میلادی)، دوشنبه، 2006، ص. 58.

[7] . در شماری از سکه های دوره کوشانی، شاهان این دودمان نشسته بر فراز ستیغ کوهساران دیده می شوند که خود گواه بر کهستانی بودن کشور شان بوده است.-گ.

[8] . نگاه شود به متن سخنرانی نویسنده زیر عنوان «نقش کیرپاند در توسعه تمدن آسیای میانه// کتاب مواد همایش علمی بین المللی: «عامل تمدنی در خاور میانه- تجربه تعامل تاریخی، دوشنبه، 2007، ص.ص.177-178.

[9] . استاویسکی، ب. یا.، مقدمه یی بر تاریخ فرهنگ و هنر توده های آسیای میانه، مسکو، 1992، ص. 43.

[10] . در نزدیکی شبرغان (در شمال افغانستان).

[11] . استاویسکی، ب. یا.، یاتسنکو، س.آ.، هنر و فرهنگ ایرانیان قدیم، مسکو، 2002، ص. ص. 246-247.

[12] . کمپیر= پیرزن.

[13] . تاریخ مردم تاجیک، جلد یکم، (تاریخ باستان و قدیم)، دوشنبه، 1998، ص. ص. 443-445.

[14] . الکینا، آ. ک.، محی الدین ووا، گ. ام.، کوزلوفسکی، و. آ.، پوشاک اواخر سده های چهارم- پنجم ترمز کهن، شهرک بودایی قره تپه در ترمز قدیم، مسکو، 1996، ص. ص. 307- 326.

[15] . ماسوی، و. ام.، تمدن های نخستین، سانکت پتر بورگ، 1989، ص. ص. 30-31.

[16] . پوگانچینکوا، گ. آ.، پیوندهای باختر و هند در آبدات هنری// هند قدیم، پیوندهای تاریخی-فرهنگی، مسکو، 1982، ص. 346.

[17] . پوگانچینکوا، گ. آ.، اشیای وارداتی آورده شده از سرزمین های بیگانه در مسیرهای آسیای میانه یی راه بزرگ ابریشم// اوچرک های تاریخ و فرهنگ، تاشکنت، 1990، ص. ص. 23-38.

[18] . استاویسکی، ب. یا.، یاسینکو، س. آ.، هنر و فرهنگ ایرانیان قدیم، ص. 244.

[19] . تاریخ مردم تاجیک، جلد یکم، تاریخ باستان و قدیم، دوشنبه، 1998، ص. ص. 435-436.

[20] . استاویسکی، ب.، یا.، کاوش ها در قره تپه در ترمز قدیم و اهمیت آن برای مطالعه تعاملات فرهنگی میان توده های جهان قدیم// پیوندهای توده های آسیای میانه و قفقاز، مسکو، 1990، ص. 8.

[21] . پوگاچینکووا، گ. آ.، هنر بودایی باکتریای کوشانی// مطالعه ارثیه فرهنگی خاور زمین، سنت های فرهنگی و عاریه گیری در توسعه فرهنگ ها و تمدن های قدیم، سانکت پتربورگ، 1999، ص. 41.

[22] . استاویسکی، ب. یا.، کاوش ها در قره تپه، ص. 9.

[23] . موکرجی، ب. ان.، کیش شاهنشاهی در امپراتوری کوشانی// هند و آسیای میانه (در دوره پیش از اسلام)، تاشکنت، 2000، ص. 177.

[24] . رتویلادزه، ای.، تمدن، دولت و فرهنگ آسیای میانه، تاشکنت، 2000، ص. 177.

[25] . استاویسکی، ب. یا.، یاتسنکو، س.آ.، هنر و فرهنگ ایرانیان قدیم، مسکو، 2002، ص. ص. 248-256.

[26] . رتویلادزه، ای.، تمدن، دولت و فرهنگ آسیای میانه، تاشکنت، 2000، ص. ص. 150-158.

[27] . سیمس- ویلیامس ن.، اسناد تازه باختری// سال 1997، شماره 3، ص. ص. 3-10.

[28] . فوسمان ژ.، زبان و فرهنگ در دوره کوشانی ها// کلکسیون های سکه یی و تاریخی آسیای میانه، شماره 15، مسکو، 1988، ص. 52.

[29] . انتروپومورفی (متشکل از دو جز: انتروپوس- انسان و مورف- ریخت، شکل، قیافه، سیما) و مشتقات آن- انتروپومورفیک، انتروپومورفیسم- «انسان ریختانه»، انسان شکل»، انسان نمایانه، انسان سیما، انسان شکلیگری.-گ.

[30] . استاویسکی، ب. یا.، مقدمه یی در تاریخ فرهنگ و هنر خلق های آسیای میانه، ص. 47-48.

[31] . ماسون و. ام.، آسیای میانه و هند: پنج هزار سال پیوندهای فرهنگی و تعامل آفرینشی// هند و آسیای مانه (دوره پیش از اسلام)، تاشکنت، 2000، ص. 115.


August 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی